مهرداد ابروان | بیوگرافی مهرداد ابروان | فوت و تشییع پیکر مهرداد ابروان
مهرداد ابروان در سال 1343 در شهر شیراز دیده به جهان گشود.
او که از بازیگران تئاتر نیز هست ، از سال 1370 شروع به نگاری نقد تئاتر نمود.
مهرداد ابروان سال ها در زمینه ی تدریس دروس دانشگاهی نیز فعالیت هایی داشت
ایشان همچنین در زمینه ی بازی در سریال ها و فیلم ها سوابقی همچون سریال زیر گنبد کبود را در کارنامه هنری خود دارد.
مدرک تحصیلی و شغل مهرداد ابروان
ایشان مدرک کارشناسی خود را در رشته هنر های زیبا از دانشگاه تهران اخذ نمودند.
همچنین آقای ابروان دارای مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه تربیت مدرس بود.
و به عنوان عضو هیئت علمی گروه آموزشی هنر و ادبیات نمایشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر در این دانشگاه خدمت میکرد.
فیلم شناسی و سوابق هنری مهرداد ابروان
آقای ابروان کارگردانی آثاری همچون شتر خوش باور ، مرداب نشینان ، کبودان و اسفندیار و اسب را بر عهده داشته است.
وی همچنین در آثاری چون : آن جا، آن سوی کلام به کارگردانی مجید سرسنگی
سیزیف و مرگ به کارگردانی مجید سرسنگی ، یکی بود، یکی نبود به کارگردانی مجید سرسنگی
دفینه گندم به کارگردانی سیدرضا شانهساز شیرازی
و مجموعه های تلویزیونی زیر گنبد کبود به کارگردانی ایرج طهماسب و هرمز هدایت
و خاکستر و باد به کارگردانی جهانبخش لک به عنوان بازیگر حضور داشته است.
فوت مهرداد ابروان بازیگر سریال زیر گنبد کبود
استاد مهرداد ابروان دوم اردیبهشت 1397 ساعت 4 بامداد
در خوابگاه اساتید دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر به علت سکته قلبی دیده از جهان فروبست.
پیام تسلیت درگذشت مهرداد ابروان بازیگر و منتقد سینما و تئاتر
مهرداد ابروان، مدرس و عضو هیئت علمی دانشگاه، منتقد تئاتر و عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران
که استاد گروه آموزشی هنر دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهرنیز بود صبح یکشنبه 2 اردیبهشت درگذشت
در پی این رویداد، روابط عمومی اداره کل هنرهای نمایشی پیام تسلیت منتشر کرد
در متن این پیام آمده است:
بازگشت همه به سوی اوست
با نهایت تاثر و تاسف درگذشت مهرداد ابروان ، منتقد و مدرس تئاتر را به هنرمندان به ویژه هنرمندان تئاتر و خانواده محترم شان تسلیت عرض می کنیم.
همچنین دکتر اسماعیل عبداللهی، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی استان و واحد بوشهر با ابراز تاسف عمیق قلبی از این ضایعه دردناک، در پیامی درگذشت وی را تسلیت گفت.
در این پیام آمده است:
«ضایعه درگذشت استاد فرهیخته و خدمتگزار صدیق و ولایی نظام جمهوری اسلامی مرحوم مهرداد ابروان
موجب تاثر و تالم اینجانب و جامعه دانشگاهی دانشگاه آزاد اسلامی استان بوشهر شد.
اینجانب به نمایندگی از دانشجویان، استادان و کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی استان بوشهر این مصیبت را از صمیم قلب خدمت خانواده آن مرحوم تسلیت عرض کرده
و از پروردگار متعال همجواری روح آن فقید سعید را با صالحین مسالت میکنم. بیتردید زحمات و خدمات ارزنده و خالصانه ایشان
در طول سالها تلاش و آموزش جوانان نخبه این مرز و بوم در این واحد دانشگاهی که نشان از تعهد و وجدان کاری این عزیز سفر کرده
به کشور و دانشگاه بود، تا سالیان سال ماندگار خواهد ماند.»
همچنین در دی دی فیلم بخوانید :
ماجرای توهین امیرحسین میراسماعیلی روزنامه نگار به ساحت مقدس امام رضا (ع) + عکس
ناپدید شدن 26 نفر در سیلاب ایذه | 26 نفر در سیلاب ایذه گم شدند + عکس
محمدرضا بزرگ زاد
به مناسبت درگذشت استاد مهرداد ابروان
هنوز نمیتوانم بگویم مهردادجان ، هر چند تو با شاگردانت آنهمه مهربان و خودمانی بودی اما بیشتر از همه اینها معلم بودنت را بخاطر دارم با میراثی از بیضایی بزرگ که همیشه با افتخار از آن یاد می کردی بدون تفاخر.
گوش سپردن به اخبار، انتظار بیهوده بود برای با خبر شدن از نبودنت چه رسد به شنیدن پیام تسلیتی که به احترام نجابت از نفس افتاده ات، از قلم پشت میز نشینی منصب دار تراویده باشد، اینروزها در اخبار رسمی خبر اسلحه کشی یانکی ها در مدارس و دانشگاه شان برایمان ضروری تر از خبر نبودن تو تشخیص داده می شود، و یا اخبار یومیه از مرگ آدم ها در دور ترین دورها، آدم هایی که باندازه تو نمیشناسیم، آدم هایی که باندازه ما تو را نمی شناسند، آدم هایی که در پیرامونشان آشنایانی دارند تا برایشان مویه کنند و در سرزمین من رسانه هایی هستند که شبانه روز اخبار مرگشان را به گوشمان برسانند و چه غریبانه می روی تو که در سرزمین مادری لحظه ای برای خبر رفتنت خرج نمی شود. مهرداد عزیز در غربت غریبه نیستی، در سوگ زاون هم هیچ گوینده خبری بغض نکرد همچنان که در عزای سمندریان و لطفی هم هیچ کاسبی کرکره پایین نکشید و هیچ مردمی با خبر نشدند از اندازه آدم هایی که از دست داده اند. به تسلیت های عرض نشده در فراغت نیازی نیست، سال هاست که بی نیازی پیشه مردانی است که در کوچه پس کوچه های تنگ و تاریک هنر زیستی ناب را تجربه می کنند . مهرداد عزیز هنر آنچنان بضاعت ندارد تا تن دردمند آموزگارش را درمان کند، کاش دل بزرگت را به یکی از آن رشته هایی فروخته بودی که برای درمان آموزگاران ش بیمارستان های بریتانیا قرق می شود،
قصه پدرانی که بین فرزندان فرق میگذارند هیچ ملت آگاهی را به خواب فرو نمی برد و آنهایی هم که با این قصه به خواب روند چیزی جز کابوس نصیبشان نخواهد شد،
استاد نازنینم میدانم اگر تعداد دانشکده های تئاتر در هیاهوی رشته های تازه به دوران رسیده به کمتر از تعداد انگشتان دست نرسیده بود و اگر تیغ هراس نا آگاهی در برابر تئاتر از رو بسته نشده بود حالا تو هم در دیدگان ظاهر بینشان باندازه ای منزلت داشتی تا تن دردمندت لایق مهر طبیبان باشد و بیش ازین در میانمان باشی.
ابروان عزیز آسوده بخواب، خبری نیست که از بی خبر ماندنت آهی بکشم و نه تغییری که ندیده چشم از جهان فرو بسته باشی، هر چه هست تکرار است، خبرهای خوب همان لحظات با تو بودن در بعد از ظهرهای گرم دانشکده بود، لحظاتی که صمیمیت تو تمام تفاخر میز استادی را در هم می شکست و با تخته پاره هایش تا همیشه در قلب شاگردان برای یاد تو آشیانه می ساخت. بدرود استاد.
محمدرضا بزرگ زاد
اردیبهشت نود و هفت