بیوگرافی فریده صابری | علت درگذشت فریده صابری بازیگر سینما و تلویزیون
زندگینامه فریده صابری
فريده صابري در سال 1327 در تهران متولد شد.
ديپلم هنرستان عالي موسيقي را در سال 1347 دريافت كرد
و همزمان در رشته ي طبيعي از دبيرستان نراقي فارغ التحصيل شد.
داراي درجه فوق ليسانس ازدانشگاه اينديانا در آمريكا بوده
و در 1977 ليسانس كارگرداني و بازيگری از دانشكده ي هنرهاي دراماتيك ايران سال 1352
سال هاي 1984 تا 1986 دوره پانتوميم را در كشور آلمان گذراند.
صابري در فيلم ها و تئاترهاي زيادي ايفاي نقش نموده است.
علت فوت و تاریخ خاکسپاری و تشییع پیکر فریده صابری
فریده صابری بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون در تاریخ
19 بهمن ماه 1396 به دلیل ابتلا به بیماری سرطان درگذشت.
اخبار مربوط به تاریخ تشییع پیکر و محل آن متقابلا اعلام خواهد شد.
ایشان احتمالا در قطعه ی هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده می شوند.
فیلمشناسی فریده صابری
فیلم های سینمایی
مارال (۱۳۷۹)
درد مشترک (۱۳۷۳)
روز شیطان (۱۳۷۳)
روز واقعه (۱۳۷۳)
اوینار (۱۳۷۰)
راز خنجر (۱۳۶۹)
سریال ها و مجموعه های تلویزیونی
دلنوازان (حسین سهیلیزاده، ۱۳۸۸)
همه بچههای من (مرضیه برومند ۱۳۸۷)
بگذار آفتاب برآید (حسین مختاری، ۱۳۷۷/۷۸)
در قلب من (حمید لبخنده، ۱۳۷۷)
تنهاترین سردار (مهدی فخیمزاده، ۱۳۷۵)
سنگ و شیشه (جمشید حیدری، ۱۳۷۲)
تئاتر های فریده صابری
الو تریا (نوشته ساموئل بکت به کارگردانی وحید رهبانی، جشنواره فجر، کارگاه نمایش، ۱۳۸۳
ایوانف (نوشته ویلیام شکسپیر به کارگردانی اکبر زنجانپور، سالن چهارسو، ۱۳۸۱
آقا محمدخان کالیگولا به کارگردانی سیروس شاملو، سالن چهارسو، ۱۳۸۰
شام آخر (نوشته و کارگردانی فرهاد آئیش، فرهنگسرای نیاوران، ۱۳۸۰
ریچارد سوم (نوشته ویلیام شکسپیر به کارگردانی داود رشیدی، سالن اصلی، ۱۳۷۸
آوازخوان طاس (نوشته اوژن یونسکو به کارگردانی مهدی فخیمزاده، دانشکده هنرهای دراماتیک، ۱۳۵۲
وقت ناهاری به کارگردانی اسماعیل شنگله، دانشکده هنرهای دراماتیک، ۱۳۵۲
لبخند باشکوه آقای گیل به کارگردانی رکنالدین خسروی، سالن ۲۵ شهریور (سنگلج)
ملاقت بانوی سالخورده (نوشته فردریک دورنمات به کارگردانی حمید سمندریان، دانشگاه تهران، ۱۳۵۲
کرگدن (نوشته اوژن یونسکو به کارگردانی حمید سمندریان، دانشگاه تهران، ۱۳۵۲
هرکول و طویله اوبیاس به کارگردانی حمید سمندریان، انجمن ایران و آمریکا، ۱۳۴۸
فریده صابری و سریال در قلب من
یکی از سریال هایی که خانم صابری در آن خیلی خوب درخشید ، سریال در قلب من است .
مصاحبه ای که پس از بازپخش سریال در قلب من با خانم فریدی انجام شده بود را در ادامه برای شما منتشر کرده ایم.
مصاحبه ی خانم فریده صابری پس از بازپخش سریال در قلب من
بعد از 18 سال دیدن دوباره سریال در قلب من برای شما چه جذابیتهایی دارد؟
تجربه خوب و جذابی بود. همیشه علاقه دارم کارهایی را که از من پخش میشود
در منزل به تنهایی با دقت نگاه کرده و نقشم را آنالیز و تجزیه و تحلیل
و با خودم فکر میکنم که در برخی صحنهها چطور میتوانستم بازی کنم.
سریال در قلب من برشی از زندگی و تفکرات خانوادههای متوسط ایرانی را به خوبی مطرح میکرد و شاید این رمز ماندگاریاش باشد…
بله، در آن سالها بیان خیلی از مسائل به دلیل احتیاط برخی کارگردانها صورت نمیگرفت
و همه مسائل در سریالها خوب و مثبت نشان داده میشد
و همه آدمها شاد و خوشحال بدون ذرهای اختلاف در کنار هم زندگی میکردند.
در سریال در قلب من با جسارت و نگاه درست و تحلیل مستدل به این موضوعات در قالبی قصهگو پرداخته شد
و مخاطب هم با دیدن بخشی از زندگی خودش در قاب این سریال با آن همزاد پنداری کرد.
هنوز هم داستان و ساختار سریال بعد از این همه سال جذاب و خوب است
و در هر مرحله تاریخی این چالش بین نسلها وجود داشته و خواهد داشت.
در دهه 70 این چالش بین نسلها خیلی آرامتر و کمحاشیهتر از تقابل نسلها در این دهه اخیر است… .
بله، حالا شرایط زمانه تغییر کرده و جوانان نظرات و عقاید بسیار متفاوتی
با والدینشان دارند و کلا خیلی از شرایط اقتصادی و اجتماعی تغییر پیدا کرده است.
چقدر خصوصیات مادری که در قلب من بازی کردید، به خصوصیات شخصی خودتان نزدیک بود؟
در ابتدا نزدیک نبود، اما زمانی که بازیام در این مجموعه قطع شد، تلاش کردم
آن را به خودم نزدیک کنم. این جنس مادران را خوب میشناختم
و در جامعه مابهازا و دغدغهها و بینش خاص خودشان را داشتند.
به لحاظ نوع روابط با فرزندان خودتان با این شخصیت نزدیکیهایی داشتید؟
به هرحال هر مادری با بچه هایش اختلاف سلیقههایی دارد
اما به این شکل نبود. من همیشه طوری رابطه با فرزندم را مدیریت کردهام
که هیچ گاه دچار چالشی نشدیم و منطقی به قضایا نگاه کردهام.
آیا چون فرزند پسر داشتید و به خوبی رابطه مادر ـ پسری را میشناختید، از این «شناخت» در سریال استفاده کردید؟
پویا امینی ـ بازیگری که نقش پسرم را در قلب من بازی میکرد ـ اولین تجربه بازیگریاش را
تجربه میکرد و بخوبی رابطه مادر ـ فرزندی را توانستیم
در نوع بازیمان نشان بدهیم. رزیتا غفاری هم که نقش دخترم را بازی میکرد
نیز در این رابطه موثر و درست عمل کرد. به هر حال وجود این رابطههای درست و منطقی
و قابل باور بود که توانست نظر مخاطبان سریال را به خودش جلب کند.
قبل از بازی در سریال در قلب من با حمید لبخنده تجربه کار مشترک داشتید؟
نه، تجربه همکاری نداشتیم. منتهی در دهه 50 با حمید لبخنده همدانشگاهی بودیم
و از آنجا او را میشناختم. هنوز هم این رابطه ادامه دارد و گهگاهی تلفنی با یکدیگر در ارتباط هستیم
و در باره مسائل مختلف کاری و وضعیت سینما، تئاتر و تلویزیون با هم حرف میزنیم.
با ایرج راد ـ که نقش همسرتان را بازی کرد ـ در تئاتر تجربه همکاری مشترک بازیگری داشتید؟
در تئاتر با ایرج راد چند تجربه خوب و موفق کاری داشتیم
و در دوران تحصیل در دانشگاه، ایرج راد در دانشکده هنرهای زیبا تحصیل میکردند
و من در دانشکده هنرهای دراماتیک. به یاد دارم اولین تجربه حرفهای
و موفق ما در نمایش لبخند باشکوه آقای گیل بود که من و ایرج راد در کنار بزرگانی
مثل محمدعلی کشاورز و مرحومه جمیله شیخی به کارگردانی استاد رکنالدین خسروی در سالن سنگلج بازی کردیم.
نمایشنامه لبخند باشکوه آقای گیل ازجمله متنهای درخشان کاری مرحوم اکبر رادی
محسوب میشود و در زمان خودش هم با استقبال خوب مخاطبان روبهرو شد.
از بازی در سریال در قلب من خاطرهای دارید؟
ساخت یک سریال زمان طولانی نزدیک به پنج شش ماه نیاز دارد
و در موفقیت یا عدم موفقیت یک کار یا داشتن خاطرات خوش یا نامطبوع کارگردان نقش مهمی دارد
و اوست که میتواند با مدیریت صحیح یک جو دوستانه، گرم و صمیمی را ایجاد کند
تا بازیگر بدون دغدغه و آرامش بازیاش را انجام بدهد. این سریال هم با درک و مدیریت درست
حمید لبخنده پر از خاطرات خوب و بهیادماندنی برایم بود
به طوری که در طول کار در کنار خانوادهام هستم.
چند سال بعد هم دوباره در یکی از کارهای موفق و پرمخاطب تلویزیون در حوزه ملودرام اجتماعی
با نام فاصلهها بازی کردید. چگونه در این سریال به بازی پرداختید؟
فاصلهها نیز اولین تجربه همکاریام با حسین سهیلیزاده بود.
در فاصلهها نیز با یک کارگردان فهیم و کاربلد مواجه بودم که سر صحنه میدانست
چه چیزی از بازیگرانش میخواهد. سر صحنه با توجه به پر بازیگر بودن کار
و وجود خردهداستانهای متعدد حواس سهیلیزاده به همه چیز بود.
انتخاب بازیگر هم با دقت خاصی انجام شده بود و خیلی از بازیگران جوانی
که در سریال بازی کردند بعدا بازیگران معروفی شدند.
در چنین فضایی کار کردن راحت و بدون دردسر بود.
معمولا در کارهایی که با بازیگران جوان همبازی هستید، اگر از شما درخواست کمک کنند
این کمک و راهنمایی را برایشان انجام میدهید؟
با کمال میل هر آنچه را در این سالها در کنار بزرگان آموختهام
در اختیار جوانها قرار میدهم. در سریال فاصلهها هم تعداد زیادی بازیگر جوان
از قبیل پندار اکبری، روشنک گرامی، حدیث میرامینی، نیما شاهرخشاهی، سحر قریشی
و دیگران حضور داشتند که همگیشان باانگیزه و باانرژی بودند.
جنس مادری که در فاصلهها بازی کردید با سایر مادرهایی که بازی کرده بودید چه تفاوتهایی داشت؟
من هیچ وقت عادت ندارم بیان کنم که فلان نقشم بهتر بود و جای کار بیشتری برایم داشت.
در سریال درقلبمن حمید لبخنده پیشنهاد بازی در نقش دیگری را ارائه کرده بود
و من در جواب گفتم نقش این مادرکه بعد بازی کردم
برایم ملموستر و قابل باورتر است و ایشان قبول کردند.
حمید لبخنده در ابتدا به شما بازی در کدام نقش را پیشنهاد داد؟
نقش مادر سنتی که ثریا قاسمی بازی کرد. من دوست دارم نقش مادران اجتماعیتر را
که سوای حضور در اجتماع و فعالیتهای مختلف به امورات خانه بچهها
هم رسیدگی میکنند، بازی کنم؛ مادری که اهل تفکر و خرد است
و به موقع در مسائل بچههایش ورود دارد و اوضاع را مدیریت میکند.
در سریال دلنوازان هم مادر دقیقا چنین کارکردهایی دارد
و به دخترانش برای گرفتن تصمیمات مهم زندگی کمک میکند.
دلیل توفیق سریال دلنوازان را در چه چیزهایی میدانید؟
قصه سریال دلنوازان قابل لمس و باور بود. خیلی از روابطی که در قصه میبینیم
در جامعه وجود دارد و خیلی از جوانها تاوان اشتباهات و تصمیمات احساسیشان
را میدهند و برای برخی هم فرصت جبران اشتباه وجود ندارد.
در فیلم درد مشترک یک تجربه خوب همکاری با مرحوم خسرو شکیبایی داشتید.
آیا در تئاتر هم با شکیبایی همبازی بودید و اصلا کار کردن با او چگونه بود؟
نه، در تئاتر فرصت همکاری مشترک پیدا نکردم .
هر دو در اداره تئاتر همکار بودیم و اغلب روزها همدیگر را میدیدیم.
فیلم درد مشترک یک کارگردان زن باسواد و فهیم به نام یاسمن ملک نصر داشت.
همبازی شدن با شکیبایی فوقالعاده لذتبخش و پراز خاطرات مطبوع
و از یاد نرفتنی بود. فیلم درد مشترک درباره تنهایی و دغدغههای آدمهای روشنفکر بود.
در این فیلم فرصت همبازی شدن با رضا کیانیان را هم به دست آوردم
و درد مشترک جزو فیلمهای خوب کارنامه کاریام است.
ارتباط با مخاطب یکی از رسالتهای سریالسازی است
سعی میکنم با نگاه واقعبینانه به کارها و بازیهایم نگاه کنم.
در آن زمان و همین بازپخش دوباره سریال مخاطب از دیدن سریال در قلب من راضی بوده است.
من کارهای زیادی در این چهار دهه بازی کردهام، اما دو نقشم
همیشه مورد توجه مردم عادی کوچه و بازار بوده و من را با این دو نقش میشناسند
یکی از این نقشها در همین سریال در قلب من است.
بارها در آن زمان پیش آمد خانمها در خیابان به من میگفتند
که با فرزندانشان مشکلات شبیه شخصیتی را که من بازی میکنم
دارند و در این باره و چالشهایشان صادقانه حرف میزنند.
این رویه نشان میدهد سریال توانسته بود ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کند
و به نظرم این رویه سوای بحث سرگرمسازی یکی از رسالتهای مهم سریالسازی است.